ائمه اطهار در سوره سبا تا آیه 18
صلح پایدار
جمعه 9 / 3 / 1397برچسب:, :: 11:57 ::  نويسنده : ارادتمند

  تفسير جامع، ج‏5، ص: 392

 

 وَ يَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ هُوَ الْحَقَّ 6

مراد از كسيكه باو علم داده شده امير المؤمنين عليه السّلام است كه تصديق ميكند آنچه بر رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم نازلشده حق است.

يا جِبالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَ الطَّيْرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ أَنِ اعْمَلْ سابِغاتٍ وَ قَدِّرْ فِي السَّرْدِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّي بِما تَعْمَلُونَ بَصِير11-10 

 از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود روزى امير المؤمنين عليه السّلام داخل مسجد كوفه شده ديدند جوانى بسوى حضرتش ميآيد و گريه ميكند جمعى از مردم اطرافش را گرفته و او را تسلى ميدهند آنحضرت سؤال فرمود ايجوان تو را چه ميشود عرض كرد يا امير المؤمنين عليه السّلام شريح قاضى حكمى بر عليه من كرده كه عقلم را از سر ربوده اين جماعت پدر مرا با خود بسفر بردند اكنون كه برگشته‏اند پدرم با آنها نيست احوال او را از ايشان ميپرسم ميگويند پدرت وفات كرده سؤال ميكنم مال او چه شد ميگويند مالى نداشته اينان را نزد شريح قاضى بردم شريح ايشان را قسم داد و رها نمود من ميدانم پدرم مال بسيارى با خود بسفر برده.

امير المؤمنين عليه السّلام امر فرمود شريح قاضى را حاضر كردند چون حضورش شرفياب 

 شد باو فرمود اى شريح اين چگونه حكمى است كه ميان اينها كرده‏اى عرض كرد يا امير المؤمنين اين جوان ادعا ميكند پدرم با آنها بسفر رفته و مال بسيار همراه خود داشته شاهد و گواهى هم بر مدعاى خود ندارد لذا منكرين را قسم دادم فرمود امير المؤمنين عليه السّلام هيهات در چنين واقعه‏اى باين نحو حكم ميكنى سوگند بخدا حكمى كنم در اين موضوع كه پيش از من بجز داود پيغمبر كسى حكم ننموده.

سپس فرمود اى قنبر پهلوانان لشكر را حاضر كن چون حاضر شدند بر هر يك از آن جماعت يكى از اميران لشكر را موكل نمود و فرمود بآنها شما گمان ميكنيد كه من نميدانم با پدر اين جوان چه كرده‏ايد اگر ندانم مرد نادانى هستم بعد از آن دستور داد ايشان را پراكنده كنند و هر يك را پشت ستونى از مسجد باز دارند و سرهايشان را بجامهاى خود بپوشانند تا يكديگر را نه‏بينند.

پس از آن عبد اللّه بن ابى رافع كاتب خود را طلبيده امر فرمود نامه و قلم دواتى حاضر كرد وجود مقدسش در مسند قضاوت جلوس فرمود مردم اطراف حضرتش را احاطه كردند فرمود بآن مردم هر گاه من اللّه اكبر گفتم تمام شما صداهاى خود را باللّه اكبر بلند نمائيد   يكى از آن جماعت را تنها طلبيد مقابل خود نشانيد و رويش را گشود بكاتب فرمود آنچه من ميگويم بنويس سپس شروع نمود بسئوال كردن از آن مرد كه چه روز از خانه‏هاى خود بيرون رفتيد و پدر اينجوان با شما بود گفت در فلان روز فلان ماه فرمود در كدام منزل فرود آمديد و در خانه چه كسى جاى گرفتيد گفت فلان منزل و فلان خانه فرمود پدر او چه مرض داشت و چند روز بيمار بود و چه روز وفات كرد و كى او را غسل داد و كفن كرد و بر او نماز خواند و بقبر سپرد چون همه اينها را سؤال نمود و جواب داد فرمود اللّه اكبر تمام مردم فريادشان باللّه اكبر بلند شد رفقاى او يقين كردند كه آن شخص كشتن پدر آن جوان را اقرار كرده است از اينجهة مردم صدا باللّه اكبر بلند كرده‏اند فرمود سر و صورت او را بپوشانيد و در مكان اول او را بازداريد ديگرى را احضار نمود رويش را گشودند باو فرمود گمان كردى كه من نميدانم شما چه كرديد او گفت يا امير المؤمنين عليه السّلام من يكى از آنها بودم كه بكشتن پدر اين جوان راضى نبودم رفقا مرا بآن كار وا داشتند و اقرار كرد بر خود ديگران را احضار نمود يك بيك اقرار بكشتن كردند مرد اول را طلبيد مجددا از او پرسش نمود او نيز اقرار كرد كه ما پدر اين جوان را كشتيم و مال او را برديم مال را از آنها گرفت و در باره   خون حكم كرد برايشان اصحاب و شريح قاضى عرض كردند اى امير المؤمنين عليه السّلام بفرمائيد حكم داود چگونه بود.

فرمود روزى داود گذشت بجمعى از اطفال كه مشغول بازى بودند در ميان آنها طفلى بود بنام مات الدين (يعنى مرد دين) داود آنكودك را طلبيد از او پرسيد نامت چيست گفت مات الدين فرمود كى تو را باين اسم ناميده جواب داد مادرم آنكودك را با خود نزد مادرش برد از او پرسيد ايزن چرا فرزندت را باين اسم ناميده‏اى گفت اى پيغمبر خدا پدر اين طفل با جماعتى بسفر رفت من باين كودك حامله بودم آن جماعت از سفر برگشتند شوهر من با آنها نبود احوالش را از ايشان پرسيدم گفتند مرده سؤال كردم مالش چه شد گفتند مالى نداشت پرسيدم آيا وصيتى كرد گفتند بلى گفت عيال من آبستن است باو بگوئيد نام فرزند را خواه پسر باشد يا دختر مات الدين بگذارد من باين سبب اين طفل را باين اسم نام گذاشته‏ام.

داود بآن زن فرمود آن جماعتى كه با شوهر تو بسفر رفته‏اند مى‏شناسى عرض كرد بلى آيا همه آنها زنده‏اند گفت آرى فرمود با من بيا و ايشان را بمن نشان بده آنزن در خدمت داود رفت و آن جماعت را از خانه‏هاى خود بيرون آورد و بآنحضرت نشان داد داود باين نحو ميان آنها حكم كرد تمام ايشان اقرار كردند بر كشتن پدر آنطفل و برداشتن مال آن                       

 مرد مال و خون بر گردن ايشان ثابت شد داود مال را بگرفت و بآن زن داد فرمود اكنون نام فرزندت را برگردان و عاش الدين (زنده شد دين) نام بگذار.

قضاوت و حكومت داود بسيار است بهمين مقدار اكتفا نموديم.

 

ابن بابويه از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود پروردگار بداود وحى نمود ايداود براى چه تو را تنها مى‏بينم؟ عرض كرد پروردگارا از براى رضاى تو از مردم عزلت اختيار كردم و آنها نيز از من دورى جستند فرمود از چه نظر تو را ساكت و صامت مشاهده مينمايم عرض كرد ترس تو مرا ساكت گردانيده فرمود براى چه در تعب و مشقتى عرض كرد محبت تو مرا در بندگى بتعب افكنده فرمود براى چه تو را فقير مى‏بينم و حال آنكه مال بسيار بتو عطا نمودم عرض كرد قيام بحق نعمت تو مرا فقير گردانيده فرمود چرا در تذلل و شكستگى هستى عرض كرد عظمت و جلال تو كه قابل توصيف نيست مرا در حضورت ذليل و شكسته گردانيده اى سيد و آقاى من پس از آن پروردگار باو فرمود مژده باد تو را بفضل و كرم من چون بنزد من آئى مهيا است براى تو آنچه بخواهى.

ايداود با مردم باش و با آنها بطريقه خودشان سلوك نما اما از اعمال بد ايشان اجتناب كن تا روز قيامت هر چه از من طلب كنى بيابى.

ايداود شادى تو فقط براى خاطر من باشد و بس و بياد من لذت ياب و براز گفتن من  متنعم بشو بزودى دنيا را از فاسقان خالى گردانم و لعنت خود را بر ستمكاران قرار دهم.

ايداود بر شخص عاقل لازم است اوقات خود را بچهار بخش نموده و از آن غفلت ننمايد ساعتى با پروردگار خود مشغول مناجات و راز و نياز بشود و ساعت ديگر بمحاسبه نفس خود به پردازد در ساعت سوم با برادران مؤمن صحبت بدارد تا عيبهائى كه در او است باو بگويند و ساعت چهارم مشغول لذت بردن نفس خود گردد بچيزهائيكه حلال و پسنديده است و اين ساعت يار و ياور او است بر ساعتهاى ديگر.

 

در كافى ذيل آيه فوق از زيد شحام روايت كرده گفت حضور حضرت باقر عليه السّلام بودم قتادة بن دعامه وارد شد آنحضرت باو فرمود اى قتاده توفقيه و مفتى اهل بصره هستى عرض كرد بلى فرمود بمن خبر داده‏اند تو تفسير قرآن مينمائى گفت آرى فرمود آيا از روى دانش تفسير ميكنى يا از راه نادانى عرض كرد از راه علم و دانش تفسير مينمايم فرمود الحال معلوم ميكنم چگونه از راه دانش تفسير ميكنى بگو به‏بينم تفسير اين آيه چيست:

وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ                        سبا  18  عرض كرد مقصود از آيه كسى است كه با زاد و توشه و راحله حلال از خانه و ديار خود بيرون آمده و قصد خانه معظمه كعبه را داشته باشد چنين شخصى ايمن بوده تا باهل خويش برگردد.

حضرت باقر عليه السّلام فرمود تو را بخدا سوگند ميدهم ايقتاده انصاف بده اگر كسى با زاد و راحله از شهر و ديار خود خارج شود بقصد مكه چنانچه در راه دزدان و راه زنان باو رسيده نفقه‏اش را بربايند و محتاج و سرگردان در بيابان بماند آيا چنين شخصى ايمن است قتاده گفت بلى آنحضرت فرمود واى بر تو اگر قرآن را برأى و هواى نفس خود تفسير بنمائى البته هلاك ميشوى و مردم را نيز هلاك مينمائى و چنانچه اينگونه تفسير از مردمان ديگر گرفته و بيان ميكنى آنان و تو و مردم هلاك خواهيد شد.

واى بر تو ايقتاده مراد از آيه كسانى هستند كه از خانه و ديارشان بيرون آمدند با زاد و راحله حلال و دل و هواى آنها بسوى ما آل محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم است كه ميفرمايد:

فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ ابراهيم 38  چه خداوند قصد نكرده خانه كعبه را از اين آيه و چنانچه مراد او كعبه بود ميفرمود «تهوى اليه» اى قتاده بخدا قسم خانه حقيقى ما هستيم و مقصود از دعوت حضرت ابراهيم كه فرمود:                       

 وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ      حج 27  مائيم هر آنكس كه هواى ما در دل او است حجش مقبول گردد و اگر دل او از محبت ما خالى باشد حج او مقبول نيست اى قتاده آگاه باش كسيكه محبت ما در دل اوست ايمن است از آتش جهنم و قرآن را كسى ميداند و تفسير ميكند كه مخاطب بقرآن است و فقط ما اهل بيت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم مخاطب بقرآن ميباشيم قتاده گفت بخدا قسم از آن پس تفسير نكردم اين آيه را مگر بآنچه حضرت باقر عليه السّلام فرمود.

 

 

در احتجاج از ابى حمزه ثمالى روايت كرده گفت حضور حضرت باقر عليه السّلام بودم حسن بصرى وارد شد عرض كرد يا ابا جعفر ميخواهم تفسير چند آيه از قرآن از حضرتت سؤال نمايم آنحضرت فرمود تو فقيه اهل بصره نيستى؟ عرض كرد بلى فرمود از كسى در بصره كسب علم و دانش نموده‏اى؟ گفت خير فرمود پس تمام اهل بصره علم و دانش خود را از تو فرا ميگيرند عرض كرد بلى فرمود عجب ادعاى بزرگى مينمائى بمن خبر داده‏اند كه ميگوئى خداوند خلايق را آفريده و امور آنها را بخودشان واگذار نموده چنانچه خداوند در قرآن بكسانى بگويد شما ايمن هستيد آيا بعد از فرموده پروردگار خوف و ترس بر آن اشخاص جايز و روا است گفت بعد از فرموده خداوند خوف و ترس نشايد و جايز نيست فرمود پس چرا دروغ ميگوئى و آيه «وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ»  سبا 18   را بمكه تفسير مينمائى و بر خلاف حقيقت و واقع و از روى رأى و هواى نفس خود سخن ميگوئى آيا مردمان مسافر و اهل مكه از شر دزدها و راه زنان در امان هستند و خوف و ترسى ندارند و اموالشان را راهزنان نمى‏ربايند عرض كرد چرا فرمود پس چگونه حجاج و اهل مكه در امن و امان ميباشند اى حسن خداوند در قرآن مثلهائى زده و براى هوشيارى و فهم مردم مثلهائى آورده چنانچه در اين آيه اهل بيت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله را بقرى التى باركنا و فقها و ناقلين احاديث ايشان را بقرى ظاهره و علم و دانش را بسير مثل زده پروردگار امر فرموده بآنهائيكه اقرار و اعتقاد بفضل ما ائمه دارند روز و شب از خانه و ديار خود حركت نموده بسوى ما آيند و مسائل حلال و حرام و احكام و اوامر و نواهى الهى را از ما ائمه هدى اخذ كنند و ياد بگيرند و بشيعيان ما برسانند تا از شك و ضلالت و گمراهى در امان باشند چه علم و دانش را از معدن و سر چشمه‏اى كه  خداوند واجب نموده گرفته و اخذ نموده‏اند ما اهل بيت وارث علم و دانش پيغمبران از آدم تا خاتم هستيم تمام دانش و حكمت را خداوند بما ائمه عطا فرموده تو و امثال تو اى حسن بهره‏اى از علم نداريد و از جمله جاهلين و نادانان هستيد سخن و گفتار خودت گواهى ميدهد بر اين كلام اى حسن از عقيده مفوضه دورى بجو خداوند هرگز امور مردم را بخودشان واگذار ننموده و ايشان را بر گناه و معصيت اجبار و اكراه نميفرمايد.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان صلح پایدار و آدرس 14klid.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 34
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 48
بازدید ماه : 35
بازدید کل : 26356
تعداد مطالب : 460
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت